Homefront: The Revolution، برای تبدیل شدن به یک شوتر اول شخص سرگرمکننده، پتانسیل فراوانی دارد، اما متأسفانه، تمام ظرفیتهای بالقوه بازی به هدر رفته و نتیجه چیزی جز ناامیدی نیست.
جایی درون Homefront: The Revolution، جایی زیر فریمریت غیرمتعادل، داستان تکراری، المانهای گیمپلی نیمه کاره که با عجله در بازی معرفی شده و به سرعت کنار گذاشته میشوند، یک بازی شوتر سینمایی و معرکه وجود دارد. تمام مواد لازم برای یک بازی عالی، در اختیار سازندگان قرار داشته است. بازی، گیمر را در نقش سربازان مقاومت آمریکایی قرار میدهد.، سربازانی که هر چه از نفر و سلاح کم دارند، با خوش فکری و اراده محکم خود جبران میکنند. داستان بازی زمینه مناسبی برای یک گیمپلی خلاقانه و طرح مباحث سیاسی جسورانه است. اما Homefront در ارائه هر دو مورد ناموفق بوده است.

تلاشهای بازی برای کاوش در مباحث سیاسی، سردستی و سطحینگرانه است. اساس گیمپلی بازی بر پایه طبیعت مغشوش نبردهای چریکی است، اما نقصهای تکنیکی باعث میشود که شما به سراغ همان شیوه قدیمی «بدو و تیر بزن» بروید. بخش تک نفره طولانی بازی لحظات چشمگیری دارد که باعث میشود که به بازی امیدوار شوید، اما ایرادهای متعدد، این بازی را که میتوانست یک شوتر هیجانانگیز و اندیشمندانه باشد، تبدیل به یک بازی تقلیدی و معمولی کرده که هیچوقت در حد و اندازههای پتانسیل خود ظاهر نمیشود.
اگر Homefront در یک زمینه موفق باشد، آن تنوع است. فیلادلفیای اشغال شده در آینده نزدیک،به هشت منطقه تقسیم شده است، که هر کدام بزرگ، وسیع و پر از مراحلی مانند تصرف ایستگاههای بازرسی یا پیدا کردن جعبههای تجهیزات است. در حالی که این مراحل در طول بازی تغییری نمیکنند، این مناطق هر کدام از نظر ظاهری و استایل بازی، متفاوت هستند. اولین مکانی که تجربه کردم، در واقع میدان جنگی پر از ساختمانهای بمباران شده و تیراندازی بود. اما بعدا خودم را در مکانی آرام و سرسبز یافتم که در آوردن سلاح در زمان نامناسب در این مکان، مساوی با مرگ آنی به دست افسران امنیتی هوشیار بود.
همچنین، Homefront، در زمینه ساختمانهای دنیای بازی کوتاهی نکرده است. وقتی که برای پیدا کردن یک سلاح ویژه فرستاده شده بود، این شانس داشتم تا عملکرد آن و را مشاده کند و از انفجارات لذت ببرم. وقتی که ارتش اشغالگر به بالونها دستور میدهد تا شهر را با بمبهای گازی بمباران کنند، بالونها را در حالی که شهر مملو از گاز میشد، مشاهده کردم. و هر زمان که رهبران مقاومت نیاز به کشیدن یک نقشه جدید داشتند، میانپردههای زیادی (که نمیتوان آنها را رد کرد) برای بحثهای آنها به نمایش درآمد. Homefront، هیچ چیزی را بیهوده و بی هدف باقی نگذاشته است، و دائما دنیای بازی و وقایع پیرامون گیمپلی را به شما نشان میدهد، و همین امر، در کنار مناطق متفاوت بازی، به بخش تک نفره طعم خاصی بخشیده است.
متأسفانه، داستانی که این موارد را به هم متصل کرده، ضعیف است. مهمترین نکته این است که هیچ قهرمان مشخص، پیشرفت داستانی معنادار یا ویلین بارزی به غیر از سربازان اشغالگر بینام و نشان وجود ندارد. شما هیچوقت ایتن بریدی (Ethan Brady) قهرمان داستان را نمیبینید یا نمیشنوید و هیچکدام از اعمال اون معرف شخصیتی برای اون نیستند. او تنها یک بدنه خالی از روح است، که البته به خودی خود ایرادی ندارد اما هیچ عامل داستانی دیگری برای پر کردن این خلأ وجود ندارد. در بازی، سه کاراکتر با ایتن تا پایان کار همراه هستند اما تنها ارتباط شما با این سه شخصیت شامل شنیدن نالههای آنها از موانع بوجود آمده در میان مأموریتهاست. در حالی که با بعضی از همرزمانم کمی صمیمی شدم، اما تنها دیالوگهای آنها شامل جملات پیش پا افتاده فیلمهای اکشن بود.
داستان مینیمال بازی، تکراری و معمولی است. داستان بازی منطق مشخصی ندارد و تنها بهانهای برای فرستادن شما برای انجام کاری برای جبهه مقاومت است. حس دور خود چرخیدن در بازی، تا حدودی ناشی از عدم وجود یک ویلن مشخص است. البته از هر داستانی انتظار یک دارث ویدر نداریم، اما حتی مهمترین دشمن شما در بازی، ارتش خلق کره شمالی، حضوری مبهم و انتزاعی دارد. شما هیچوقت حرف زدن یک افسر کرهای را نمیشنوید. شما هیچوقت نمیبینید که درون ذهن آنها چه میگذرد. تمام آنچه که میدانید این است که شما باید با ارتش خلق کره بجنگید و سخت است که برای جنگیدن با دشمنی که نمیشناسید، مخصوصا وقتی که دوستان شما، که باید با آنها همذات پنداری کنید، مدام در حال ابراز کنایههای نژادی هستند، انگیزهای داشته باشید.
المانهای گیمپلی Homefront نیز به بخش تک نفره کمکی نمیکنند. به عنوان یک سرباز آزادی، واضح است که روی به مخفی کاری و عملیات چریکی بیاورید، و در حالی که بازی سعی میکند گیم پلی را به همین سمت بکشاند، مرتبا در حال نقض آن است. بزرگترین مشکل گیمپلی این است که تناقض در شناسایی شدن است. بارها برای من پیش آمده که کاملا پشت یک دیوار مخفی شدهام و دشمن متوجه حضور من شده است. لحظهای دیگر در حالی که یک دشمن را با شلیک گلوله از پای درآوردهام، به کوچهای وارد میشوم و دشمنی دیگر را میبینیم که به مرگ همرزم خود کاملا بی تفاوت است. به دلیل این که هیچوقت مطمئن نمیشوید که مخفیکاری جواب میدهد یا خیر، در کل بهتر است از خیر آن بگذرید.
اما اگر شما شدیدا اصرار بر مخفی کاری دارید، Homefront قادر به راضی کردن شما نیست. با وجود این که ابزار مخفی کاری مانند پرت کردن حواس دشمن با ترقه، در بازی وجود دارد، اما ابزارهای ضروری این سبک بازی، مانند قایم کردن اجساد، وجود ندارند. دیگر ابزارها، هر چند به نظر مفید میآیند اما استفاده از آنها بیفایده است. برای مثال، شما میتوانید با گوشی هوشمند خود، دشمنان را تگ کنید، اما از آنجایی که دشمنان همیشه در نقشه نشان داده میشوند، این کار هیچ کمکی به شما نمیکند. بهترین تکنیک مخفی کاری بازی این است که هر وقت درجه آگاهی دشمن از حضور شما در حال پر شدن است، در جهت مخالف بدوید.
پس در نهایت، بخش مبارزه باقی میماند که هر چند چشمگیر نیز اما میتواند لذتبخش باشد. با هدفگیری قابل قبول، ساند افکتهای موثر و انیمیشن مرگ خوب دشمن، هسته اصلی مبارزات بازی راضی کننده است. خوشبختانه کشتن دشمنان چندان ساده نیست و با چند شلیک خوب، از پا در میآیند. شما همچنین باید با خودروهای زرهی و بهپادها مبارزه کنید که البته باعث ناراحتی شما نمیشوند زیرا هم هیجان مبارزات را بالا میبرند و هم نابود کردن آنها با یک بمب یا هک کردنشان لذت بخش است.
سیستمهای ساخت ابزار و ارز درون بازی، که برای ساخت بمبها یا ابزار هک استفاده میشوند، بسیار ساده هستند، اما به شما اجازه میدهند که چند اسلحه به یاد ماندنی مانند یک کمان تاکتیکی یا Mine Launcher به دست آورید. همچنین شما میتوانید به طور آنی سلاح خود را تعدیل کنید، به آن مخلفات بیافزایید یا بخشهای مهم آن را تغییر دهید، مثلا کلت دستی خود را در لحظه تبدیل به یک مسلسل کوچک دستی کنید. در عمل، این ویژگی تفاوت چندانی با منوی چرخی تعویض اسلحه سایر بازیها ندارد اما با تم Homefront جور است.
در کمال تعجب، المانهایی در گیم پلی بازی وجود دارند که به نظر ناقص یا کاملا رها شده میآیند. برای مثال، من متوجه شدم که میتوانم به دوستان خود نزدیک شده و از آنها بخواهم که در نبردها با من بیایند، قابلیتی که اصلا در بازی معرفی نمیشود. البته این ویژگی، گیمپلی بازی را تغییر نمیدهد اما... به هر حال وجود دارد! هر چند این ویژگی ممکن است اضافی به نظر برسد، اما اگر هوش مصنوعی دوستان و دشمنان شما بهتر بود، میتوانست Homefront را به بازی بهتری تبدیل کند. فعلا، در بهترین حالت، میتوان گفت که رفتار آنها غیر قابل پیشبینی است. بعضی دشمنان، هنگام مبارزات، هوشمندانه پناه میگیرند اما دیگران، کورکورانه و در حالی که مسیرشان پر از اجسادی است که راه را بند آورده، به سمت شما میدوند.

متأسفانه، هوش مصنوعی بازی، کمترین مشکل تکنیکی آن است. شما میتوانید در سراسر بازی، رو هر سه پلتفرم، مشکلات فراوانی را مشاهده کنید. هر زمان که بازی، به صورت خودکار ذخیره میشود، صفحه نمایشگر فریز میشود. فریم ریت بازی، یک دست نیست، گاهی اوقات کمی افت میکند و بیشتر اوقات بسیار افت میکند. صدای بازی هم مشکلاتی دارد، برای مثال، در طی قسمتهای غیر جنگی ناگهان سرعت میگیرد یا وسط مکالمات کاراکترها ظاهر میشود. همچنین، گاهی اوقات، مکان زنده شدن شما، بسیار نزدیک به دشمن است و هیچ راهی به جز آغاز بازی از ابتدا برای رهایی از آن ندارید.
بخش چندنفره بازی هم دچار مشکلات عدیدهای است. در مقایسه با بخش داستانی، بخش چند نفره بسیار ضعیفتر است و تنها 6 مرحله 10 الی 15 دقیقهای ارائه میکند. شما میتوانید سه درجه سختی انتخاب کنید که در اهداف و نقشههای بازی تأثیری ندارند. پس تنها دلیل دوباره بازی کردن این مراحل میتواند به چالش کشیدن خودتان باشد. یک سیستم غنیمتدهی نیز در این بخش وجود دارد که به شما اجازه میدهد، اسلحه قسمت داستانی را به صورت اتفاقی به دست آورید، اما پیش از آنکه، سلاح مورد نظر خود را به دست آورید، احتمالا بارها، هر 6 مرحله را به اتمام رساندهاید.
در نهایت، بخش چند نفره، به کلیت بازی چیزی اضافه نمیکند که باعث تأسف است، چون Homefront میتوانست بهتر باشد. داستان بازی پتانسیل خوبی دارد و تیراندازی میتواند سرگرمکننده باشد، اما مخفیکاری نیمهکاره، داستان هدررفته و انبوهی از مشکلات فنی، Homefront: The Revolution را به یک بازی معمولی ناامیدکننده بدل کرده است.
نکات مثبت:
+بخش تک نفره متنوع
+ مبارزات هیجانانگیز و لذت بخش
نکات منفی:
- داستان کسلکننده
- مکانیزم مخفیکاری ناقص
- تعداد کم مراحل چندنفره
- مشکلات فنی فراوان
امتیاز: 5 از 10